پذیرش نمایندگی فروش در سیستم تجارت الکترونیک پایگان
بزرگترین سیستم همکاری در فروش در ایران
پرداخت 40 درصد از فروش محصولات
امکان افزایش درآمد تا 50 درصد
در آمد ماهیانه حداقل پانصد هزار تومان
این یک فرصت بی نظیر است
همین حالا برای عضویت در ستاپ اقدام کنید
چرا سایتهای بزرگ و گروه های یاهوی ایرانی با تعداد اعضای بالا و ابر قدرت های اینترنتی ایران با ستاپ همکاری می کنند ؟؟!!
آنها فقط و فقط به یک چیز فکر می کنند... زحمت کم ، درآمد زیاد!!!
قطعا میزان درآمدتان در مقایسه با دیگر سیستمهای مشایه ، شما را حیرت زده خواهد کرد
همین حالا برای عضویت در ستاپ اقدام کنید
مطمئن باشید در پس پرده این همکاری بین غولهای اینترنت ایران و ما، تجربه چندین ساله کسب درآمد در اینترنت و یک تحلیل دقیق از روشهای مختلف افزایش درآمد وجود دارد. تحلیلی از مقایسه کسب درآمد بین داشتن قرارداد همکاری در فروش با ستاپ و دیگر روشهای کسب درآمد.
برتری ستاپ نسبت به سیستمهای مشابه چیست ؟؟
1 ) پرداخت 40 درصد از فروش محصولات به عنوان پورسانت توضیح بیشتر
2 ) وجود محصولات متنوع و مهمتر از آن پر طرفدار و پر فروش در فروشگاهها ( بیش از 1000 عنوان محصول ) توضیح بیشتر
3 ) تسویه حساب کاملا شفاف و منظم توضیح بیشتر
4 ) امکان جذب زیر مجموعه و دریافت 10 درصد از فروش هر زیر مجموعه به عنوان پاداش توضیح بیشتر
5 ) واریز 100 درصد سفارشات توزیع شده و 80 درصد سفارشات در حال ارسال در هر تسویه حساب توضیح بیشتر
6 ) امکانات بسیار متنوع برای تبلیغ محصولات مختلف از جمله تبلیغات به صورت لینک باکسهای انتخابی و استفاده از بنرهای تبلیغاتی محصولات مختلف به شکل رندم و تصادفی توضیح بیشتر
7 ) واگذاری یک فروشگاه رایگان شامل تمام محصولات با قابلیت به روز شدن به صورت اتوماتیک به 50 وب مستر برتر توضیح بیشتر
8 ) امکان رهگیری لحظه به لحظه سفارشات ثبت شده در پنل توضیح بیشتر
9 ) گزارشات کامل و دقیق بر اساس میزان فروش و کالاهای فروخته شده وب مستر و تمام زیر مجموعه ها توضیح بیشتر
10 ) 5 سال سابقه درخشان در زمینه تجارت الکترونیک توضیح بیشتر
... و اما آخرین و مهمترین برتری ستاپ نسبت به دیگر سیستمها : افتخار همکاری با شما وب مستر عزیز
همین حالا برای عضویت در ستاپ اقدام کنید
این واقعا فرصتی بی نظیر است تا تفاوت ستاپ را از نزدیک لمس کنید .
کافیست برای مدت کوتاهی همکاری با ستاپ را امتحان کنید .
یک درآمد فوق العاده در انتظار شماست .
برای دیدن محصولات ما می توانید به یکی از پورتالهای فروشگاهی ستاپ
در آدرس www.Forosh.biz مراجعه فرمائید.
و برای دیدن نحوه و چگونگی انجام مراحل تبلیغات
به قسمت " توضیح مراحل کار " مراجعه فرمایید.
فرصت را از دست ندهید و همین حالا برای عضویت در ستاپ اقدام کنید .
فقط چند کلیک با عضویت در ستاپ و پیوستن به جمع وب مسترهای برجسته ایرانی فاصله دارید .
همین حالا برای عضویت در ستاپ اقدام کنید
این هم فرم کاری من
دچار فقر و ضرورت اگر اولا استاد هزار سال اوخوسا اوغلون ، آنناماز بیر زاد
معلم اولسا پریشان روزگار ای دوست چؤرَک خیالی ائدَر اونون ذهن ائوین برباد
گَلَر چییخاندا ائویندَن دورار قاباغیْندا
نه اَت ، نه قند ، نه سوغان وار، نه دوز دییَر آرواد
او حالیْنان یئتیشَر مَکتَبه عبوس و غَضوب دؤیَر اوشاقلاری بی جُرم ، یوُکسَلَر فَریاد
زِبَسکی پَرت ائدیب او بینوانی پولسوزلوق جیبینی قولتوقونی آختارار اَلینده مداد
معلّمه وئریلَه یاخشی ماهیانه گَرَک
گَرَک معلم اولا احتیاجدَن آزاد
آچیْن قولاغیْزی ای دوستان من ائشیدین
وطن خرابه لَری علمیلَه اولار آباد
بیز ایستَه ریک فلَکی سئیر ائدَک اولاغیله
ائشَّک گؤیَه اوچابیلمَز چوُن اوندا یوخدی قاناد
گَلین یئنَک آشاغی مَرکَبِ جَهالَتدَن
فَرَنگیلَر کیمی طیاره ائیلییَک ایجاد
کیکمین اَلینده دیر ایندی مدینه وَ مکه ؟
او پاک یئر لَریمیز کربلا ، نجف ، بغداد ؟
سَسین چیْخارتما آماندی کی باشیین اوُسته دوروب
اَلیندَه تیغِ دو سر ، اینگلیسِ بَد بنیاد
حسین دوُشمَنیلَه ایندی جنگ مردانه
توپ اوینوسان هَلَه سَن ایندی طفل تَک ؟ ای داد
ایْشیْقلانار گئجَه گوُندوز چراغ حرّیَت
محال دور قاییْدا بیردَه دووْرِ استبداد
گَلین دیز اوسته قویاق بؤرکی بیر گؤزَل دوُشوُنَک
بو گوُن گَرَک بیز اولاق صید خلقه یا صیاد ؟
گَلین گئدَک اوخویاق بیز ده اَهل غرب کیمی
کی بلکه اَل چَکَه بیردَن او بی اَمان جلاد
گَلین توتاق بو مُعَلِّملَرین باشیْن قیْزیْلا اولار دا علمیله جمله جهانی ائیله سین ارشاد
گَلین کَماندان ائدَک طرد تیر تکفیری قولاق وئرَک مؤجوُزَه بیز هر چه بادا باد
ترجمة نثر فارسی شعر با عنوان استاد
اگر استاد دچار فقر و احتیاج بشود اگر فرزندت هزارسال بخواند چیزی نمی فهمد .
دوست من اگر معلمی روزگارش پریشان شود ، فکرو خیال نان ، خانة ذهن او را بر باد میدهد .
همسرش وقتی او از منزل خارج شود میگوید نه گوشت ، نه قند ، نه پیاز ، نه نمک در خانه داریم .
با آن حال عبوس و غضبناک به مدرسه میرسد . کودکان را بدون داشتن گناهی کتک میزند و فریادش را بلند میکند .
از بس که آن بیچاره از بی پولی حواس پرت شده ، در حالیکه مداد در دستش است جیب و زیر بغل خود را جستجو میکند .
برای معلم باید حقوق ماهیانه خوب داده شود . باید معلم از حتیاج آزاد باشد
ای دوستان من گوش های خودرا باز کنید و بشنوید . ویرانی های وطن با علم آباد میشوند .
ما میخواهیم دنیا را با الاغ سیر کنیم ؟ خر نمیتواند به آسمان پرواز کند چون بال ندارد !
بیائید از مرکب جهالت پیاده شویم . مانند فرنگی ها ماهم هواپیما بسازیم .
حالا آن سرزمین های پاک مدینه و مکه و کربلا و نجف و بغداد دست کیست ؟
صدایت را دنیاور که بالای سرت ایستاده . در دستش تیغ دوسر انگلیس بد بنیاد
با دشمن حسین باید حالا جنگ مردانه کنی . حالا مانند کودک توپ بازی میکنی؟ ای داد بر من
چراغ آزادی روز و شب نورانی تر می شود . محال است که دوباره دورة استبداد برگردد.
بیائید کلاه خود را روی زانو بگذاریم خوب فکر کنیم . امروزه ما برای خلق دنیا صید باید باشیم یا صیاد ؟
بیائید ماهم برویم مثل غربی ها درس بخوانیم . که بلکه آن جلاد بی امان از ما دست بردارد (منظور جهالت از ما دور شود)
بیائید سر این معلمین را طلا بگیریم . آنها هم با علم دنیا را ارشاد کنند .
بیائید از کمان تیر تکفیر را طرد کنیم . به سخنان معجز گوش فرا دهیم ، هرچه بادا باد.
اثری از : میرزاعلی معجز شبستری
نظر یادت نره.
از زلف
هر کجا
گرهی برگشاده ای
بر هر دلی
هزار گره بر نهاده ای
و
نمون? اشعار او
از قصید? ترسائیه
فلک کژروترست از خط ترسا مر ا دارد مسلسل راهب آسا
نه روح اللّه بر این دیر است چون شد؟ چنین دجّال فعل این دیر مینا
تنم چون رشت? مریم دو تا است دلم چون سوزن عیسی یکتا
من این جا پای بست رشته مانده چو عیسی پای بست سوزن ان جا
چرا سوزن چنین دجّال چشم است که اندر جیب عیسی یافت مأوی
لباس راهبان پوشیده روزم چو راهب زان برآرم هر شب آوا
***
طفلی هنوز بسته ی گهواره ی فنا مرد ان زمان شوی که شوی از همه جدا
جهدی بکن که زلزله ی صور در رسد شاهِ دلِ تو کرده بُود کاخ را رها
ان به که پیش هودج جانان کنی نثار ان جان که وقت صدمه ی هجران شود فنا
رخش تو ر ا بر آخُر سنگین روزگار برگ گیا نه و خر تو عنبرین چرا
گر حل? حیات مطرّز نگرددت اندیک در نماندت این کسوت از بها
از پیل کم نه ای که چو مرگش فرا رسد در حال استخوانش بیرزد به یک بها
***
ایوان مداین
هان، ای دل عبرت بین از دیده عبر کن، هان ایوان مداین را ایینه ی عبرت دان
یک ره ز لب دجله منزل به مداین کن وز دیده دوم دجله بر خاک مداین ران
خود دجله چنان گرید، صد دجله ی خون گویی کز گرمی خونابش اتش چکد از مژگان
بینی که لب دجله چون کف به دهان آرد؟ گویی ز تفِ آهش لب آبله زد چندان
از آتش حسرت بین بریان جگر دجله خود آب شنیدستی کآتش کندش بریان؟
***
از غزلیات
از زلف هر کجا گرهی بر گشاده ای بر هر دلی هزار گره بر نهاده ای
در روی من ز غمزه کمان ها کشیده ای بر جان من ز طرّه کمین ها گشاده ای
بر هر چه در زمانه سواری به نیکویی الّا وفا و مهر کز این دو پیاده ای
گفتی جفا نه کار من است ای سلیم دل تو خود ز مادر از پی این کار زاده ای
دیدی که دل چگونه ز من در ربوده ای پنداشتی که بر سر گنجی فتاده ای
گفتی که روز سختی فریاد تو رسم سخت است کار، بهر چه روز ایستاده ای؟
خاقانی از جهان به پناه تو در گریخت او را به دست خصم چرا باز داده ای؟
***
* تاریخ ادبیات ایران، یان ریپکا، ترجمه ی کیخسرو کشاورزی، ص 314.
** دیدار با کعبه ی جان، دکتر عبدالحسین زرین کوب، ص 110.
نظز یادت نره.
بر آستان در او کسی که راهش هست قبول و منزلت آفتاب و ماهش هست
به راستی سر ازین دامگاه دامنگیر کسی برد که ز توفیق او پناهش هست
گرت ز گوشهی دل خواهش محبت اوست یقین بدان که از آنگونه نیز خواهش هست
چه باک از آن که پراکنده حالتیم و روان؟ اگر چنانکه به احوال ما نگاهش هست
تو با خدای خود ار میکنی معاملتی دلیر کن، که کریمست و دستگاهش هست
گمان مرد ز گیتی اگر دوام و بقاست یقین بدان تو که: اندیشهی پناهش هست
به گاه عجز ضروریست عرض قصه، تو نیز به عجز قصهی خود عرض کن، که گاهش هست
اگرچه لذت شیرین دهد، به ملک مناز که رخت خسروپرویز تاج و گاهش هست
چو خواجه را اجل از ملک پنبه خواهد کرد چه اعتبار به پشمی که در کلاهش هست؟
به نان و آب تفاخر مکن، که حیوان نیز به هر طرف که نگه میکند گیاهش هست
اگر ز تیغ تو نفسی سپر نیندازد حذر کن از نفس او، که تیر آهش هست
رونده، گو: قدم اینجا به احتیاط بنه که زیر هر قدمی چندگونه چاهش هست
اگر گناه کند نیک مرد خیراندیش مترس، گو، زعقوبت، که عذرخواهش هست
مقدسا و خدایا، به حق راهروی که از هدایت خاص تو انتباهش هست
که روز بازپسین در گذار و رحمت کن بر آنکه جاه ندارد، برآنکه جاهش هست
نظر یادت نره.
ای شاه سوار ملک هستی سلطان خرد به چیره دستی
ای ختم پیمبران مرسل حلوای پسین و ملح اول
نوباوه باغ اولین صلب لشکرکش عهد آخرین تلب
ای حاکم کشور کفایت فرمانده فتوی ولایت
هرک آرد با تو خودپرستی شمشیر ادب خورد دو دستی
ای بر سر سدره گشته راهت وی منظر عرش پایگاهت
ای خاک تو توتیای بینش روشن بتو چشم آفرینش
شمعی که نه از تو نور گیرد از باد بروت خود بمیرد
ای قائل افصح القبایل یک زخمی اوضح الدلایل
دارنده حجت الهی داننده راز صبحگاهی
ای سید بارگاه کونین نسابه شهر قاب قوسین
رفته ز ولای عرش والا هفتاد هزار پرده بالا
ای صدر نشین عقل و جان هم محراب زمین و آسمان هم
گشته زمی آسمان ز دینت نینی شده آسمان زمینت
ای شش جهه از تو خیره مانده بر هفت فلک جنیبه رانده
نظر یادت نره.